نگاهی دیدم از چشم سیاهی


که کوه صبر پیشش بود کاهی

اگر برقع براندازی ز رخسار


کرشمه گیرد از مه تا به ماهی

بهارم را تماشا کن نگارا


سرشگم ارغوان و چهره کاهی

اگر یک ذره زو تابد بر آفاق


کند هر ذره را خورشید و ماهی

همی خواهم که آن نامهربان را


بلا گردان شوم خواهی نخواهی

بسر تا چند گردانی رضی را


الهی من سرت گردم الهی